سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که بگوید من دانشمندم، نادان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
درساحل اندیشه
معجزه ساحل کالیفرنیا
  • نویسنده : محمد هادی رحیمی:: 85/9/29:: 10:44 صبح
  • منبع سایت :بازتاب

    ماجرای خواندنی اسلام آوردن ستاره موسیقی

    «یوسف اسلام» که زمانی هنرمندی رکورددار به شمار می‌رفت، در اوج دوران محبوبیت خود، از این کار کناره‌گیری کرد.

    ترانه‌های او در دهه 1970، حدود شصت میلیون آلبوم فروش داشت اما پس از گرویدن به اسلام در سال 1977 و انتخاب یک نام جدید، این خواننده فاصله زیادی از کار سابقش گرفت. او امسال نخستین آلبوم خود پس از سه دهه را با نام «یک جام دیگر» منتشر کرد.

    او در گفت‌وگویی با «CBS» گفت: «در این برهه از زمان، این بهترین کاری است که می‌توانم بکنم. چراکه موعظه کردن، سیاست و این حرف‌ها، کاری را پیش نمی‌برد. من می‌خواهم با قلبم با قلب‌ها حرف بزنم. مطمئن باشید به این ترتیب مردم می‌توانند بخشی از زیبایی‌هایی را که من کشف کرده‌ام، کشف کنند».

    اسلام گفت: «عده زیادی از مردم دوست داشتند من به خواندن ادامه دهم. شما به جایی می‌رسید که به اندازه کافی خوانده‌اید... ارضا می‌شوید و می‌خواهید شغلتان را با زندگی کردن عوض کنید. تا زمانی که به آنجا رسیدم، زندگی نکرده بودم. بلکه در حال جستجو در جاده بودم».

    اسلام با نام «استیون دمیتری جورجیو» در سال 1948 در لندن، از یک پدر یونانی و یک مادر سوئیسی متولد شد. والدین او مالک یک رستوران بودند و استیون در دوازده سالگی نواختن گیتار و نوشتن ترانه را آغاز کرد.

    اوایل یکی از دوست‌دخترهایش به او گفته بود که چشمانت مانند گربه است. او از این حرف خوشش آمد و در هجده سالگی «کت استیونس» اولین آلبومش را منتشر کرد و به سرعت در تمام اروپا مشهور شد. ولی ناگهان متبلا به بیماری کشنده سل شد که دنیای موسیقی و فعالیت‌هایش را برایش بی‌معنی کرد.

    او می‌گوید: «من ناگهان متبلا به سل، این بیماری قرون وسطی شدم. من در اجتماعی مدرن، گوشه بیمارستان افتاده بودم. همه چراغ‌ها و روزنه‌های نور بسته شده بود و الان می‌گویم: آهای! نور کجاست؟ و این دلیلی بود برای پیش رفتن، اگر به دنبال نوع دیگری از نور هستید».

    این تجربه نزدیک به مرگ، باعث انفجار خلاقیت در او شد. وی در حال بهبود، بیش از چهل ترانه نوشت و همین ترانه‌ها بود که جایگاه او را در تاریخ موسیقی تثبیت کرد.

    سرنوشت او با شهرت پیوند زده شده بود و یا این‌گونه به نظر می‌رسید، اما در سال 1975 و هنگام شنا در ساحل مالیبو کالیفرنیا، یک رویارویی دیگر با مرگ، سرنوشت واقعی او را نشان داد.

    اسلام می‌گوید: «من تصمیم گرفتم به شنا بروم. هیچ کس هم به من نگفت که الان زمان خوبی برای شنا نیست. من به وسط دریا رفتم و احساس بسیار خوبی داشتم و سپس تصمیم به بازگشت گرفتم. اما ناگهان متوجه شدم که نمی‌توانم، موج‌ها به سمت من می‌آمدند و من اصلا به ساحل نزدیک نمی‌شدم. ناگهان احساس کردم مثل سنگ شده‌ام. به نظرم رسید که شاید کار خدا باشد. گفتم: خدایا! اگر مرا نجات دهی، از این پس برای تو کار خواهم کرد. بی هیچ تردیدی این حرف را می‌زدم و می‌دانستم قدرتی وجود دارد که به من کمک خواهد کرد و در همان زمان، موج کوچکی از پشت من آمد، موجی کوچک؛ نه خیلی بزرگ. اما این همان لحظه معجزه بود. انرژی خود را به دست آوردم و توانستم شنا کنم. به خشکی رسیده بودم. زنده بودم. اما بعد چه؟».

    پس از آن معجزه، اسلام سعی کرد دینی را بیابد که مناسب با احوالش باشد. او با «بودیسم» شروع کرد. تائو، ستاره‌شناسی و حتی طالع‌بینی! اما زمانی که برادرش یک نسخه از قرآن را به او داد، مردی که به دنبال یافتن پاسخ بود، سرانجام آن را یافت.
    او می‌گوید: «من به دنبال چیزی بودم که طنین‌انداز باشد. معنی زندگانی، از هر زاویه‌ای که به آن نگاه کنی».

    در آن زمان او هنوز هم مشهور بود و موسیقی را رها نکرده بود. او متوجه شد که نمی‌تواند تعادلی را بین کارش و مذهبش برقرار کند.
    او می‌گوید: «دانش و الهامی که در من به وجود آمده بود، با سبک زندگی من متفاوت بود. من می‌خواندم تا بدانم کیستم. خودم را پیدا کنم. اما حالا خودم را یافته بودم. آیا باز هم باید بخوانم؟».

    این پرسش زمانی پاسخ داده شد که او در نوامبر 1979 با نام «کت استیونس» در استادیوم و مبلی روی سن رفت و با نام «یوسف اسلام» بیرون آمد.
    پس از آن شب، تا بیست سال او دست به گیتار نزد.

    او که با اسلام دوباره متولد شده بود و انرژی گرفته بود، شروع به عمل کردن به عهدی کرد که در ساحل مالیبو با خداوند بسته بود. او با توجه به وضعیتی که در زندگی سابقش داشت، اولین مدرسه اسلامی لندن را بنیان نهاد و سپس یک بنیاد خیریه کوچک را برای کمک به یتیم‌های سراسر دنیا تأسیس کرد.
    او در همان سال با «فوازی علی»، یک مسلمان معتقد ازدواج کرد و هم‌اکنون دارای پنج فرزند است. اسلام زندگی خود را به آرامی تا سال 1989 ادامه داد.

    در آن سال، آیت‌الله روح‌الله خمینی فتوایی را صادر کرد که در آن حکم مرگ سلمان رشدی، یک نویسنده انگلیسی را به خاطر ناسزاگویی به پیامبر اسلام(ص) در کتاب خود «آیات شیطانی»، صادر کرد.
    اسلام به عنوان مشهورترین مسلمان انگلیس مورد سؤال قرار گرفت ولی او پاسخی داد که همه گونه برداشتی از آن ‌شد.

    او گفت: «سلمان رشدی یا هر نویسنده دیگری که به پیامبر اهانت کند، طبق قوانین اسلام، مجازات او مرگ است. این یک عامل بازدارنده است تا دیگران این اشتباه را انجام ندهند».
    اسلام گفت: «من هدف هر کسی بودم که می‌خواست تیتر اخبار را بسازد. وقتی از من پرسیده شد، من اصل واقعی ناسزاگویی و مجازات آن را بیان کردم. درست مانند کتاب مقدس مسیحیان، در قرآن هم این امر آمده و من نمی‌توانستم آن را انکار کنم».

    سپس 11 سپتامبر و اسلام در میان همه به این حملات اعتراض کرد. ولی در سال 2004، در حالی که قصد داشت برای امور خیریه به واشنگتن پرواز کند، از هواپیما بیرون آورده شد و به طور موقت از ورود به آمریکا منع شد.

    او درباره تنش‌های موجود در جهان گفت: «من فکر نمی‌کنم خداوند برای ما پیامبران و کتاب‌هایی را فرستاده باشد تا بر سر آنها دعوا کنیم. این کتاب‌ها به ما آموزش می‌دهند که چگونه با هم زندگی کنیم. ولی وقتی این آموزه‌ها را نادیده بگیریم، وضع کنونی پیش می‌آید».

    اما در چنین فضایی او احساس می‌کرد که دوباره باید بخواند. او می‌گوید: «نقطه تحول زمانی بود که پسر من وقتی به خانه آمد، باز هم یک گیتار آورد. من همه ساز‌هایم را در سال 1979 به خاطر اهداف خیریه فروخته بودم. دو دهه بود که به ساز دست نزده بودم و یک روز که همه خواب بودند، دوباره ساز را به دست گرفتم».

    او یک ماه پیش، پس از 28 سال آلبوم جدیدی منتشر کرد: «جام دیگر».
    او می‌گوید: «این جام باید پر شود و این وابسته به شماست که چگونه پرش کنید. آنهایی که به دنبال کت استیونس می‌گردند، احتمالا می‌توانند او را در این آلبوم پیدا کنند. ولی اگر می‌خواهند یوسف را بیابند، باید بسیار عمیق‌تر شوند و در این صورت، او را خواهند یافت».


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    انتظار
  • نویسنده : محمد هادی رحیمی:: 85/9/27:: 5:25 عصر
  • ای که هزار، هزار شمع در انتظار یک نگاه تو سوختند . شوری است عشق تو و دلنشین غمی است به انتظار قدم‌‌هایت زیستن، بدان که مصراع زندگیم با قافیه تو پایان خواهد یافت. بیا که اگر تو بیایی تمامی شب‌های یلدای غم سپیده صبح را مهمان همیشگی دلم خواهد کرد... نمی‌دانم آیا دل کوچکم تا ظهور تو در تکاپو است یا تا غروب آرزوهایش چیزی نمانده.... اما ... غمگین‌ام و می‌ترسم که دلم از جنب و جوش بیافتد و تو نیایی.... افسوس، من و کلمات مجنونم شاید روز آمدنت را نبینیم من به همه کسانی که آن روز تو را می‌بینند و در دو سوی خیابان‌ها قلبهای سبزشان را به تو هدیه می‌دهند، حسودیم می‌شود

    رسید مژده که پیک بهار می آید

    شمیم عطر زهر لاله‌زار می‌آید

     

    دمی که نوگل نرجس نقاب بگشاید

    شکوفه بر سر هر شاخسار می‌آید


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    گریه رئس جمهور کشورم
  • نویسنده : محمد هادی رحیمی:: 85/9/27:: 5:25 عصر
  • حامد کرزای با صدایی لرزان و چشمانی اشک‌آلود و با حالتی حاکی از تاسف گفت: کودکان افغانی به واسطه بمب‌های آمریکا و ناتو و تروریست‌هایی که از پاکستان می‌آیند،کشته می‌شوند.

    به گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری «آسوشیتدپرس»، حامد کرزای، رئیس‌جمهور افغانستان در سخنرانی احساساتی که حاضران را نیز به گریه انداخت، گفت: ظلمی که بر مردم افغانستان روا می‌شود، بسیار زیاد است و افغانستان نمی‌تواند این ائتلاف را نسبت به کشتن کودکان افغان متوقف کنند.

    کرزای اظهار داشت: ما نمی‌توانیم مانع ورود تروریست‌ها از پاکستان شویم. ما نمی‌توانیم از بمباران تروریست‌ها توسط ائتلاف جلوگیری کنیم. کودکان ما به همین دلیل جان می‌دهند.

    رئیس‌جمهور افغانستان با یادآوری کشتار کودکان در بمباران ناتو با صدایی لرزان و چشمانی اشک آلودگفت: ظلم در بالاترین سطح؛ این ظلم بسیار زیاد است.
    خالق احمد، سخنگوی کرزای اظهار داشت: رئیس‌جمهور به دلیل مرگ یک کودک دوساله و دو معلم افغان ناراحت شده بود و این واقعا بر روی وی تاثیر گذاشته بود.

    احمدی گفت: کرزای سعی نداشت پیامی به ناتو یا آمریکا برای حضورشان در افغانستان بفرستد. وی افزود: من فکر می‌کنم او قصد داشته بگوید که کشور ما پس از 30 سال جنگ چنان ضعیف شده است که هیچ نظام و نهادی برای کنترل این موارد ندارد.

    کرزای در پنجاه‌و هشتمین سالگرد اطلاعیه جهانی حقوق بشر گفت: افغانستان تاریخچه‌ای از حقوق محدود شده از زمان حمله شوروی تا جنگ داخلی و حکمرانی طالبان دارد، هزاران افغان از این کشور گریختند و زنان از سوی طالبان تحقیر شدند.

    رئیس‌جمهور افغانستان هم‌چنین طرح آشتی را اعلام کرد که می‌تواند گام اول در جهت تنبیه عاملان نقض‌های حقوق بشر در خلال جنگ‌های گذشته افغانستان باشد و مورد حمایت سازمان ملل قرار گرفته است.

    کرازی همچنین حدود 10 دقیقه از سخنرانی‌اش را به کودک افغانی فلج شده به واسطه حمله هوایی ناتو در قندهار اختصاص داد.
    سخنگوی نیروی همکاری امنیت بین‌المللی ناتو از اظهارنظر فوری در این رابطه خودداری کرد.

    رئیس‌جمهور افغانستان با اشاره به دو کودک کشته شده در موسی‌قلعه گفت: هر روز کودکان ما در حال کشته شدن هستند. دختران از رفتن به مدرسه هراس دارند. بمب‌های ناتو خانواده‌ها را کشته است. شبه نظامیان طالبان دو معلم را در استان کنار کشتند.
    وی افزود: زندگی ما با درد سپری می‌شود.

    کرزای 15 دقیقه آخر سخنرانی‌اش را به تشکر از جامعه بین‌المللی برای حضور در افغانستان اختصاص داد و از مردم افغان خواست تا متحد شوند.
    سخنگوی سازمان ملل گفت، نمی‌داند آیا در این طرح افراد متهم به اتهام جنایت علیه بشریت به دادگاه فراخواهند شد یا خیر.
    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    میلاد امام رضا علیه السلام
  • نویسنده : محمد هادی رحیمی:: 85/9/13:: 9:23 صبح
  • میلاد با سعادت هشتمین کوکب آسمان ولایت و امامت حضرت علی بن موسی الرضا ( ع ) بر همه مبارک
     

    میلاد امام رضا مبارک

     ابوالحسن علی بن موسی ع ملقب به (رضا) امام هشتم از ائمه اثنی عشر ع و دهمین معصومین از چهارده معصوم ع. سال تولد آن حضرت را 148 و 153 ق و ماه تولد ایشان را بنا بر روایت ذوالقعده گفته اند .
    کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر (ع) نیز مکنی به ابوالحسن بوده است حضرت رضا (ع) را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان ?رضا? بوده که بنابر روایتی در عیون اخبار الرضا (1/13) علت ملقب بودن آن حضرت به (رضا) این بوده است که ...... هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولایت عهد او) رضایت دادند و چنین چیزی برای هیچیک از پدران او دست نداده بود، از این رو در میان ایشان تنها او به (رضا)نامیده شد. مادر آن حضرت (ام ولد) به اغلب احتمالات از مردم شمال آفریقا یا مغرب مراکش بوده است.

    ملاحظات سیاسی در انتخاب لقب ایشان:
    به روایت طبری (وقایع سال 201) مأمون آن حضرت را (الرضی من آل محمد) نامید و شیخ صدوق هم بنابر روایتی دیگر در (عیون اخبار الرضا (2/14)) چنین گقته است. باید متذکر شد که اعیان و مبلغان بنی عباس در اواخر عهد بنی امیه مردم را دعوت می کردند که به ?رضا از آل محمد? بیعت کنند ، یعنی بی آنکه از کسی نام ببرند می گفتند: چون خلافت بنی امیه درست نیست باید به کسی از خاندان محمد (ص) که مورد رضایت همه باشد بیعت کنند. چون مأمون خود از بنی عباس بود (بنی عباس با حکومت آل علی مخالف بودند) و حضرت علی بن موسی بن جعفر را به ولایتعهدی برگزید. همه از مخالف و موافق به او راضی شدند و مصداق (رضا من آل محمد)در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب مرسوم و مشهور شد.

    شخصیت علمی و اخلاقی آن بزرگوار:
    شخصیت ملکوتی و مقام شامخ و زهد اخلاق حضرت رضا (ع) و اعتقاد شیعیان به او سبب شد که نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگترین و محبوبترین فرد خاندان رسول اکرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترین پیشوای دین شناسند و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند. بیست و چند سال نداشت که در مسجد رسول الله (ص) به فتوی می نشست. علمش بسیار و رفتارش پیامبر گونه و حلم و رافت و احسانش شامل خاص و عام می گردید. کسی را با عمل و سخن خود نمی آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی شد سخنش را قطع نمی کرد. هیچ حاجتمندی را مأیوس باز نمی گرداند. در حضور مهمان به پشتی تکیه نمی داد و پای خود را دراز نمی کرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان می نشست و غذا می خورد. شبها کم می خوابید و قرآن بسیار می خواند. شبهای تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد. نظافت را در هر حال رعایت می کرد و عطر بسیار بکار می برد. عادتاً جامه ارزان و خشن می پوشید ولی در مجالس و برای ملاقاتها و پذیرائیها لباس فاخر در بر می کرد. غذا را اندک می خورد و سفره اش رنگین نبود. در هر فرصتی مردم مسلمان را به وظایف خود آگاه می کرد.....

    علل تحمیلی ولایتعهدی به امام رضا (ع):
    الف) پس از قتل امین ، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت در یمن و کوفه و بصره و بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند. فضل و مأمون ........ با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال 200 ق بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس خادم (در بعضی از روایات شیعی یا سر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا ع) را به خراسان ببرند.
    ب) در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید که شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده است که کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج گردد.


    حدیث سلسله الذهب:
    مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان دور محفه (بارگیر بی قبه، از ادوات سفر برای بار نهادن در آن / فرهنگ دهخدا) آن حضرت که بر استری نهاده بود جمع شدند. و از ایشان خواستند که حدیثی بر آنها املا فرماید. حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که ? کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی? یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و با روی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان مانده. این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به سلسله الذهب معروف شده است. و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.
    شرایط پذیرش ولایت عهدی از سوی امام رضا (ع) و مذاکرات بعمل آمده:
    ..... امام رضا (ع) پس از نیشاپور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون اخبار الرضا (2/149) مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب مخاطبات زیاد میان ایشان رد و بدل گردید سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار و لایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر ونهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد، علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لا ابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود. مأمون پس از آن که آن حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و در باریان و فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار نمود و مقرر داشت که در همه بلاداسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال 201 ق بود .

    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    حضورسبز
  • نویسنده : محمد هادی رحیمی:: 85/9/13:: 9:23 صبح
  • امروزمی خواهم باتوسخن گویم.ازشقایقهای دلتنگ ازداغ دلهای ملتهب ازشبستان انتظار
    ازغربت چشمان منتظرازتلخی هجران
    ازسختی دوران وازیاد حضورت.
     
    دیر زمانی است که درمیان خیمه های صبوری بیقرار گشته ام وخاک سوخته هراس هراس ازنیامدنت فریادهایم را پر کرده است و من در رویاهایم هر روزشکسته تر از پیش به پابوس نگاهت می آیم و
    حضور سبز تورا جستجو می کنم اما جز سکوت چیز  دیگری نمی یابم.
    ای سوار سبز پوش!آیا وعده آمد نت را از یاد برده ای؟
    این جمعه آمد و تو باز هم نیامدی.
    ای مهتاب شب های شوریدگی!
    بیا که دیگر تاب عطش وصال را ندارم و چشمانم از خیره شدن به سرخی شفق آدینه کم  سو شده است.بیا که در سوز ‏هجرانت غزل می سرا یم که بیت بیت آن فریاد بیقراری سر می دهند.
    با اولین ثانیه های آدینه لحظات صفر عاشقی آغاز می گردد و من  در عمق  و جو دم  تو را می خوانم و باور می کنم که تو رو زی خواهی آمد.
    آری!تو در سحر گاه یک روز آدینه و در تر نم  باران  خواهی آمد و
    آنگاه جهان انفجاری از نور خواهد دید.خواهی آمد و گوش فرا خواهی داد    
    به نغمه های سوزناک دل منتظران عاشق و کنار خواهی زد ابرهای پریشانی را و من تا آن زمان  صادقانه در انتظار ت به سر می برم.
     
    مهدی فاطمه ادرکنی.

    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 94588
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 2
    ............. بایگانی.............
    بهار 1386
    زمستان 1385
    پاییز 1385

    ........... درباره خودم ..........
    درساحل اندیشه
    محمد هادی رحیمی

    .......... لوگوی خودم ........
    درساحل اندیشه
    ....... لینک دوستان .......
    یاد ایام
    سایت حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی
    شکوه
    در شُرُف ماه
    ساحل رهایی

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........